نگه داشتن من استنفورد زنده

کالج, محل رشد شدید. ما با وارد کردن بسیاری از ما زندگی دور از پدر و مادر ما برای اولین بار به طور ناگهانی با ا

توسط NEWSSALAM در 1 خرداد 1399

کالج, محل رشد شدید. ما با وارد کردن بسیاری از ما زندگی دور از پدر و مادر ما برای اولین بار به طور ناگهانی با ارائه امکانات (و مسئولیت) ما تا به حال هرگز از خواب. در پایان از آن همه, چهار سال زندگی, هیجان, ناامیدی, عشق, دل شکستگی — ما ظهور اساسا با تغییر حتی فولر داستان برای گفتن.

در میان این سفر فوق العاده ای ما حذف شده اند را از جایی که قرار است ما را به تجربه این چهار جادویی سال است. من خوش شانس بود به محل زمانی که دانشگاه استنفورد تعطیل. من بازگشت به خانه در آفتاب شیراز با پدر و مادرم در یک خانه که در آن من فکر می کنم من هرگز زندگی دوباره.

من تا به حال من اولین جلسه هیات در زوم. این نخستین بار بود که همه ما در یک فضا با هم و ما RFs آغاز شده توسط درخواست ما برای نوشتن بر روی یک مقیاس از یک تا ده چه راحت ما صحبت شد به عنوان اصیل ما selves ما در شرایط فعلی. هیچ یک از ما نوشت: ده.

من نوشت: هفت. پدر و مادر من هنوز هم فکر می کنم من همان هجده ساله که در سمت چپ در سال 2017 به جای رایگان-تفکر خلاق, زن من در حال حاضر. آنها نمی دانند که من مدیر اجرایی رقص من تیم است. آنها نمی دانند که در مورد اول من دل شکستگی و چگونه کار می کردم از طریق آن. من نمی توانم به آنها صحبت در مورد این چیزها زیرا آنها انتظار نداریم که دانشگاه به هر چیزی بیش از حرفه دبستان.

ما هرگز مکالمات در مورد رشد یا سلامت روانی مبارزات و یا حتی یک "چه چیزی شما را از دست ندهید, در مورد دانشگاه استنفورد?" چت. آنها نمی توانند درک کنند که چرا من مانند حلق آویز کردن با دوستان من بیشتر از زندگی در "خانه" با آنها. پاسخ? چون دوستان من به من نشان عشق بی قید و شرط در راه پدر و مادر من هرگز و آن را خسته کننده را در یک محل که در آن من می دانم که من نمی پذیرفته شود که من هستم.

برای مقابله, من گاهی اوقات خودم نقب به 19 واحد S/NC کلاس من خود تجویز شده برای یک جای subpar بهار سه ماهه. به عنوان کسی که صرف تابستان دست و پنجه نرم کردن با غم و اندوه ترس و غم و اندوه است که می تواند به دست درازی به من اگر من فکر می کنم بیش از حد سخت در مورد عدم قطعیت در اطراف در حال حاضر و آینده است.

اما به عنوان من یاد گرفتم که در طول تابستان و پاییز سه ماهه مفید (اگر چه نه همیشه ساده ترین) چیزی که به انجام به نوبه خود به حمایت شبکه. آن را شامل frosh خوابگاه,,,,, دوستان, pset بگیرید و یاد دهید و یک درمانگر. گاهی اوقات من نیاز عمیق heart-to-heart تجزیه و تحلیل ارتباط من رفتار و چگونه نسل تروما نقش داشته است. بار دیگر من نیاز به یک فیلم بلند (با نام مستعار naptime) برای فرار از در حال حاضر.

پرورش روابط معنی دار در دانشگاه استنفورد در حال حاضر دشوار است و برنامه ریزی تماس های ویدئویی با بهترین دوستان شما می توانید احساس می کنید مجبور و بی دست و پا. آن را به چیزی که واقعی — و نه حتی نزدیک است. من خواهد بود نشستن در مایر سبز با دوچرخه من دروغ گفتن در چمن در یک زرق و برق دار بعد از ظهر جمعه نه نشستن در مقابل یک صفحه نمایش با دوست من در صورت انجماد در هر پنج ثانیه است.

علاوه بر این با چنین برنامه ریزی پاتوق من تا پایان با خیلی بیشتر خرابی به تنهایی از من در دانشگاه استنفورد. این ترسناک است. من از ترس که من را به آرامی عقب به دبیرستان من خود یکی از کسانی که در زندگی با پدر و مادر من و فراموش نکنید که من در استنفورد بودم که احاطه شده توسط من و دوستان و پشتیبانی شبکه.

در حالی که آن را ترسناک است که دور از من و در خانه من متوجه شدم که نسخه ای از من است که تا کنون در گذشته است. من می توانید مقایسه کنید که من واقعا هستم به تصویر است که پدر و مادر من هنوز هم از من یکی که استفاده می شود برای زندگی در این خانه و من دقیقا ببینید که در آن من باید مستعمراتی قدیمی من است.

قدیمی دبیرستان جوایز و کالج پذیرش نامه که به معنای جهان به من چند سال پیش به من نشان بده چگونه های مختلف اولویت های من در حال حاضر. تصاویر از دوستان من را دیده اند پس از دبیرستان به من یادآوری می کنند که من استفاده نمی کند به سرمایه گذاری در روابط معنی دار. من اولین بار انجام لباس های شسته شده در این خانه اثبات شد اما بی اهمیت از سال من صرف دور از خانه, یادگیری چگونه به رشد به خود فرد است.

معلوم نیست خیلی سخت ماندن درست به من. من یاد گرفته ام که چگونه به گوش دادن به نیازهای من و چه به تصریح خودم حتی به عنوان من در آنچه که من قبلا فکر می کردم من بدترین کابوس. قبل از همه گیر من ناخودآگاه اجازه دهید من هویت بقیه در دانشگاه استنفورد. استنفورد بود که در آن من در حال رشد بود به یک فرد بالغ. استنفورد بود که در آن من در بر داشت محبت دوستان است. استنفورد بود که در آن من به دنبال احساسات من است. صدها مایل دورتر از دانشگاه استنفورد, من در حال حاضر ببینید که من شده اند مسئول رشد من. من سفر نمی کند, توقف در مرزهای شن و ماسه تپه جاده و شرق پردیس درایو.

من باید به خودم یادآوری کنم که من هنوز هم می تواند اصلاح مواد تشکیل دهنده مخفی ساخته شده است که دانشگاه استنفورد بسیار ویژه: عشق. عشق خودم, عشق, برای, دوستان, عشق برای زندگی است. هر زمان که احساس می کنم آماده کردم می توانید انتخاب کنید به تکیه به زیبا روابط من در حال حاضر و به این زمان اضافی و فضا من به مکث برای دیدن خودم و تأمل در انعطاف پذیری از هویت من به آنچه که من می خواهم آن را می شود بدون در نظر گرفتن جایی که من از لحاظ جسمی ممکن است.

تماس با کارولین کیم در ckim99 'در' stanford.edu.



tinyurlis.gdu.nuclck.ruulvis.netshrtco.de
آخرین مطالب
مقالات مشابه
نظرات کاربرن